بيل گيتس در سن 43 سالگي ثروتمندترين مرد جهان بود. او از سن 20 سالگي تاكنون رئيس
شركت مايكروسافت بوده است كه ارزش آن چيزي در حدود 50 بيليون دلار است (گرچه خود
گيتس تاكيد دارد كه بيشتر پول وي در سهام مايكروسافت صرف شده) و ثروت او به
اندازهاي است كه خارج از درك مردم است. به اين دليل ثروت وي هم مايه رشك ما است و
هم كنجكاوي ما را برميانگيزاند.
|
|
گيتس پديده قرن بيستم يعني بزرگترين غول كامپيوتري ميباشد. دوستان و آشنايان از
قدرت پول وي شگفتزده شدهاند و اين شگفتزدگي موجب سرگرمي متداول دربارها و
رستورانها گرديده است. اين باور كه هرگز رهبر تجاري ديگري آنقدر پول نداشته جالب و
وسوسهانگيز است. درواقع، افراد بازرگان خيلي ثروتمندي از قبيل هنري فورد و جان دي
راكفلر وجود دارند ولي ثروت گيتس فقط بخشي از جذابيت اوست. طلوع برقآساي گيتس
همراه با شهرت و اقبال وي مويد ظهور يك نظم تجاري جهاني جديد است نظمي كه تحت تسلط
رده ديگري از رهبران تجاري قرار دارد. ميتوان آنها را آدمهاي غيرحرفهاي در امور
كامپيوتر يا Nerds ناميد ولي آنها چيزهايي را ميدانند كه بيشتر ما از آنها آگاهي
نداريم. آنها نيروي بالقوه فنآوري جديد را به گونهاي درك ميكنند كه مديران همه
فن حريف سنتي فكرش را هم نميتوانند بكنند. آنها در مورد چيزهايي كه ما واقعا درك
نميكنيم خيلي خيلي زيركاند و اين زيركي همه ما را ناراحت ميكند.
وقتي كه نوبت به آينده ميرسد آنها آن را به دست ميآورند ولي ما به دست نميآوريم.
گيتس كه از نظر فني باسواد و از لحاظ روشنفكري نخبهگراست نشانهاي از رهبران آتي
ميباشد. گرچه او در رد موند واشنگتن مستقر است احتمالا ميتوان وي را از بزرگترين
بازرگانان ناحيه سليكون ولي (Silicon Valley) ناميد. از نظر برخيها در شركت
مايكروسافت او يك چهره صوفيانه و تقريبا مذهبي است در حالي كه از نظر ديگران در
صنعت او ضدمسيح است. هر دو نظر غيرمتعارف به نظر ميرسد ولي جاي ترديد نيست كه نفوذ
او تا چه اندازه قدرتمند ميباشد. (با اين همه سروصدا كه درباره سوءاستفاده ادعايي
از قدرت انحصار شده فراموش كردن آنچه در گذشته در دهه 1970 بر سر شركت آيبيام آمد
و هدف تحقيقات ضد تراست بود، آسان ميباشد). با همه اين احوال، حافظه ضعيف ميشود.
امروزه ما شركت آي- بي- ام را در مقايسه با شركت مايكروسافت مقدستر تلقي ميكنيم.
ماهيت قدرت چنين است. يعني ما از آنچه كمتر درك ميكنيم ترس بيشتري داريم.
شما در شيوه مديريت گيتس سرنخي از سبك رهبري در دانشكدههاي بازرگاني نخواهيد يافت.
درواقع، استادان و كارشناسان مديريت در مورد آنچه رئيس هيئت مديره مايكروسافت و
مدير اجرايي آن را اينقدر موفق ساخته به طور عجيبي ساكت هستند. شايد هم احساس حقارت
و بياعتنايي ميكنند. گيتس سرانجام هاروارد را كه در آن تحصيل حقوق ميكرد رها
نمود. دانشگاهيان بيشتر رهبران تجاري سنتي يعني مديران اجرايي سنتي را ترجيح
ميدهند.
پس ما براي شناخت آنچه اين امر را قابل توجه و مهم ميسازد به كجا بايد مراجعه
كنيم؟ كجا بهتر از خود دانشنامه مايكروسافت يعني Encarta است؟ در اين دانشنامه تحت
مدخل گيتس، ويليام، هنري سوم آمده كه «بيشتر موفقيت گيتس در توانايي وي نسبت به
برگردان ديدهاي فني به استراتژي بازار و آميختن خلاقيت با بينش فني بستگي دارد.»
سرانجام آنچه بيل گيتس را متمايز از هر رهبر تجاري ديگر در تاريخ ميكند احتمالا
نفوذي است كه او بر زندگيهاي ما دارد. در حالي كه قدرت غولهاي پيشين معمولا در يك
بخش يا صنعت متمركز بود، قدرت نرمافزاري مايكروسافت چنگهاي خود را در هر حوزهاي
از زندگي ما گسترانده است.
سلطانهاي رسانهاي مانند روبرت مرداك ما را ناراحت ميكنند زيرا آنها قدرتي دارند
كه آنچه را كه در روزنامهها و تلويزيونهايمان ظاهر ميشود كنترل ميكنند. ولي
نفوذ افرادي كه نرمافزار را مينويسند غيرقابل پيشبيني است. دانشنامه Encarta كه
مايكروسافت توليد نموده فقط نمونهاي است از چند مورد كه چگونه بيل گيتس و شركتش در
هر جنبه از زندگي ما نفوذ ميكند. از اينكه ما از تسلط بازار نرمافزارياش احساس
ناراحتي كنيم تعجبي ندارد. اينكه از او بدگويي شود و مورد حمله قرار گيرد شگفتآور
نيست. روي هم رفته، چندتا از رهبران تجاري فرصت بازنويسي تاريخ را پيدا ميكنند؟
ولي در شرايط هوچيگري و ضدهوچيگري، بيل گيتس چه نوع فردي است؟ آيا او فردي تيزهوش
است كه اصولا فقط در كامپيوتر تيز و باهوش بوده و در زمان و مكان مناسب قرار گرفته،
يا اينكه چيزي بديمنتردرباره مردي وجود دارد كه ميتوانست به راحتي در دهه بيست
زندگي خود كنارهگيري نمايد يا بازنشسته شود ولي ترجيح ميدهد كه بيشتر روزها 16
ساعت در روز كار كند.
داستانها در مورد گيتس رياضيدان نابغه و برنامهنويس كامپيوتر و درباره ساير
گيتس ها، بازرگان بيرحمي كه براي شكست يا سركوب رقابت با تمام توان بيرون ميرود،
به طور فراوان وجود دارد. تنها با جدا كردن واقعيت از خيال ميتوان شروع به كشف
گيتس واقعي نمود. آنچه از اين تحليل به جا ميماند يك تصوير به مراتب پيچيدهتر
است.
اين تنها يك داستان استعداد فني و ثروت زياد نيست، بلكه يك بينش قابل توجه تجاري و
شور و شوق وسوسهانگيز براي بردن و پيروز شدن است. همچنين سرگذشتي است پيرامون يك
سبك رهبري كاملا متفاوت از آنچه دنياي تجاري و كسب و كار قبلا به خود ديده است.
آنچه كه بيل گيتس به رهبران تجاري آينده پيشنهاد ميكند الگوي جديد است الگويي كه
ويژگيها و مهارتهايي را كه خيلي مناسب براي چالشهاي قرن بيست و يكم است گردهم
ميآورد. بيل گيتس با وجود همه خطاهايش مطالب زيادي براي ياد دادن نسل بعدي
بازرگانان و مديران دارد.
از زمان تشكيل مايكروسافت، گيتس اين تصور خود را كه روزي كه روي هر ميز و در هر
خانه يك كامپيوتر باشد دنبال نموده است. (جالب اينكه شعار اصلي او عبارت بود از
«روزي روي هر ميز و در هر خانه يك كامپيوتر باشد كه از نرمافزار مايكروسافت
استفاده كند» ولي بخش آخر شعار اين روزها از قلم افتاده چون كه برخي افراد را
ناراحت ميكند)
اكنون با نگاهي به گذشته پي ميبريم كه گسترش كامپيوترهاي شخصي از اداره به خانه
تقريبا اجتنابناپذير به نظر ميرسد.
بازانديشي و بازنگري موضوع خيلي خوبي است ولي همانطور كه گيتس نشان داده آيندهنگري
و دورانديشي خيلي سودآورتر ميباشد.
همچنين مهم است يادآور شويم كه صفحات نمايش و صفحات كليد همه جا حاضر و فراگيرند كه
همه ما امروزه وجود آنها را بديهي ميپنداريم چند دهه قبل جزء داستانهاي علمي
تخيلي بود. در دهه 1960 هنگامي كه آيندهگراها در آمريكا سعي كردند كه روند
شكلگيري اجتماع را در باقيمانده قرن پيشبيني كنند آنها طلوع و ظهور كامپيوتر شخصي
(PC) را كاملا ناديده گرفتند. بنابراين اين امر تصادفي نيست كه گيتس جوان كتابهاي
علمي و تخيلي را به خود اختصاص دهد.
اينكه بيل گيتس به تنهايي مسبب بردن كامپيوتر شخصي به خانهها و ادارات در سراسر
دنيا باشد و يا اينكه هنري فورد باني ظهور و پيدايش اتومبيل بوده، نادرست است. ولي
وجه اشتراك آنها در اين است كه آنها نقش اصلي و محوري در تبديل تصورات به واقعيت
بازي كردهاند.
گيتس با دگرگوني مايكروسافت و تبديل آن به يك بازيگر مهم در صنعت كامپيوتر و
استفاده از جايگاه برتر جديد براي ايجاد بستري جهت رشد خيلي زياد در برنامههاي
كاربردي فكر خود را به منصه ظهور گذاشت. گيتس از همان ابتدا و خيلي زود دريافت كه
اگر بخواهد فكرش را به نتيجه برساند، لازم و ضروري است كه يك استاندارد صنعتي ايجاد
شود. او همچنين ميدانست كه اگر هركسي زودتر و قبل از همه به آنجا برسد فرصت و
شانس مهمتري براي داشتن قدرت در صنعت كامپيوتر خواهد داشت.
چند سال قبل از اين كه شركت آي- بي- ام براي يافتن يك سيستم عامل در كامپيوتر شخصي
جديدش به گيتس نزديك شود گيتس تاسف عدم وجود يك سيستم عامل مشترك را ميخورد و
پيشبيني ميكرد كه بدون يك سيستم عامل نيروي بالقوه كامپيوترهاي شخصي شناخته
نخواهد شد. مقالههايي كه در آن زمان نوشت خبر از آن ميداد كه اين فكر را بيش از
هركس ديگري در ذهن داشته است. با وجود آن، حقيقت اين است كه هنگامي كه اين فرصت دست
داد گيتس آنچه را كه ميخواست به خوبي ديد و آن را با هر دو دست گرفت. از آن موقع
تاكنون او به همين نحو عمل كرده است.
در اوايل دهه 1980، گيتس طراح اصلي حركت مايكروسافت از توليدكننده زبانهاي
برنامهنويسي به يك شركت نرمافزاري متنوع تبديل گرديد كه همهچيز از سيستم عامل
نظير ويندوز گرفته تا كاربردهايي مانند Excel, Word همچنين ابزارهاي برنامهنويسي
را توليد ميكرد. در اين فرآيند او صنعت كامپيوتر را دگرگون كرد.
آنهايي كه از او انتقاد ميكنند و او را متهم به گرايشهاي انحصارطلبانه ميكنند
ممكن است هر از چند گاهي درنگ نمايند و اينكه جايگاه انقلاب كامپيوتر شخصي در حال
حاضر بدون دخالت به موقع و مصلحتجويانه بيل گيتس در كجا بود، فكر و انديشه كنند.
سرانجام، با تمام خطاهايش، جر و بحث كردن در مورد اين ادعا كه بيل گيتس نقش مهمي در
هدايت دوران تكنولوژيكي جديد داشته سخت و دشوار است. همچنين يادآوري اين نكته
ارزشمند است كه برخلاف بسياري از افراد خيلي ثروتمند جهان، او هنوز به دنبال تلاش
براي معاش است.
متخصصان كامپيوتر وارث زمين خواهند بود.
گيتس يكي از معدود مديران موسس، اجرايي و فني در صنعت كامپيوتر شخصي است كه باقي
مانده و از نظر تجاري موفق بوده است. او براستي يك كارشناس حقيقي و متخصص كامپيوتر
است.
ويليام هنري گيتس سوم در 28 اكتبر 1955 در شهر سياتل از ايالت واشنگتن به دنيا آمد.
والدينش به خاطر وجود كلمه سوم در نامش او را «تري» ناميدند و اعضاي خانواده هرگز
او را با نام ديگري صدا نكردند. گيتس متفكري استثنايي بود به طوري كه در سن 8 يا 9
سالگي دانشنامه خانوادگي را از اول تا آخر ميخواند. (شركتش يعني مايكروسافت بعدا
اولين دانشنامه روي ديسك فشرده را در دنيا به نام انكارتا (Encarta) منتشر كرد.)
ولي اولين هديه واقعي او درباره رياضيات بود كه در آن ماهر بود.
بيل جوان همراه با شريك هميشگي و دوستش پل آلن قبلا و در سن 12 سالگي شيفته
كامپيوتر و درگير پروژههاي مختلف برنامهنويسي بود و برنامهنويسي را در سراسر
دوره دبيرستان انجام ميداد. او و آلن بعدا شركت مايكروسافت را بنيان گذاشتند.
گيتس كه دانشآموزي برجسته و باهوش بود برخلاف بيشتر كودكان باهوش، به نظر ميرسيد
كه در هر كاري كه انجام ميدهد بينظير است. شور و شوق وي براي بردن و برنده شدن از
همان سنين اوليه معلوم و آشكار بود. در ليك سايد، در مدرسه خصوصي و نخبهگراي سياتل
كه برخي از تيزهوشترين دانشآموزان را در وست كوست آمريكا جذب ميكند عشق وي به
رياضيات سبب دلبستگي و اشتغال ذهن او به كامپيوتر گرديد. حتي در ليك سايد، بيل گيتس
برجسته و ممتاز بود. از اينرو بچهها سربهسر او ميگذاشتند زيرا او آشكارا خيلي
باهوشتر از بقيه دانشآموزان بود.
به طوري كه جيمز والاس و جيم اريكسون در كتابشان به نام هارد درايو خاطرنشان
ميكنند: «حتي در محيطي مثل ليك سايد كه بچههاي باهوش در خور احترامند، دانشآموزي
به تيزهوشي گيتس از سوي تعدادي ديگر از دانشآموزان مورد تمسخر قرار ميگيرد.»
بنابه گفته يكي از همكلاسيهاي گيتس كه اكنون يك معمار برجسته در سياتل است: «گيتس
اغلب با بچهها در اتاق كامپيوتر معاشرت ميكرد.» او از نظر اجتماعي بيعرضه و در
بين ديگران معذب بود. ذهن اين پسر كاملا مشغول علاقه او به كامپيوتر بود. به ندرت
ديده ميشد كه تنيس بازي كند ولي نه زياد چيز ديگر. در ابتدا من از گيتس و سايرين
در اتاق كامپيوتر ترس داشتم و تا حدي حتي آنها را به صورت بت در ميآوردم. ولي بعدا
متوجه شدم كه آنها به قدري احمق هستند كه نخواستم دور و بر آنها باشم. بخشي از علتي
كه من از كار كامپيوتري خارج شدم آنها بودند... آنها از نظر اجتماعي خيلي خشك و
متكبر بودند و من واقعا نميخواستم كه اينطوري باشم.»
آيا مصداق ضربالمثل «گربه كه دستش به گوشت نميرسد ميگويد بو ميدهد» نيست؟ شايد
اينطور باشد. ولي آشكارا گيتس و همكلاسيهايش استثنايي بودند حتي طبق استانداردهاي
ليك سايد. تا سال سوم دبيرستان گيتس از نظر كامپيوتربازان جوانتر ليك سايد چيزي در
حد يك كارشناس كامپيوتر محسوب ميشد. او اغلب در اتاق كامپيوتر ساعتها جلسه دادگاه
برگزار ميكرد و داستانهايي درباره مزاحمان بدنام كامپيوتري بيان ميكرد.
گيتس و برخي از دوستان كامپيوتريش گروه برنامهنويسان ليك سايد را كه اختصاص به
يافتن فرصتهاي پولسازي براي استفاده از مهارتهاي تازه به دست آمده برنامهنويسي
كامپيوتر داشت تشكيل دادند. اكنون الگويي در حال پيدايش بود. همانطور كه بعدا گيتس
اظهار داشته: «من طرح دهنده بودم. من فردي بودم كه گفت بياييد دنياي واقعي را
فراخوانيم و سعي كنيم كه چيزي را به آن بفروشيم.» در آن موقع او 13 ساله بود.
رابطه نزديك و فني قابل توجه با آلن به مدت دو سال در سالهاي آخر دبيرستان به نظر
ميرسد كه در اين زمان گسترش يافته باشد. نقش آلن در داستان مايكروسافت و در محفل
كوچك طرفداران ليك سايد كه شركت استخدام نموده اغلب دست كم گرفته ميشود. گيتس،
آلن، كنت ايوانز و ريچارد ويلند- دو عضو ديگر گروه برنامهنويسان ليك سايد- اغلب
در تمام طول شب ابتدا به يك كامپيوتر كوچك (Minicomputer) كه مالك آن جنرال الكتريك
بود متصل بودند و بعدا به كامپيوتر شركت كامپيوتر سنتر متصل گرديدند گاهي اوقات تا
ساعات اوليه صبح به خانه نميرسيدند.
گيتس جوان كه وقتش را اين چنين صرف ميكرد والدينش را نگران سرگرمي جديد پسرشان
نمود. براي مدتي فعاليتهاي او را از ترس اينكه مبادا لطمهاي به درسش بزند متوقف
كردند. تقريبا به مدت يكسال تمام، گيتس امتناع نمود. به عنوان نشانهاي از اشتهاي
سيريناپذير وي به دانش، توجه خود را به موضوعهاي ديگر معطوف كرد. در اين دوره، او
شماري زندگينامه از جمله زندگينامه ناپلئون و فرانكين روزولت را خواند. او گفت
ميخواستم بدانم كه شخصيتهاي بزرگ تاريخ چگونه فكر ميكردند. او همچنين كتابهاي
مربوط به كسب و كار، علوم و رمان را مطالعه نمود. يكي از كتابهاي مورد علاقه وي
«گيرنده در چاودار» نام داشت كه او بعدا گزيدههاي بلندي از كتاب را براي دوستهايش
از بر خواند. هلدن كالفيلد كه شخصيت اصلي بود يكي از قهرمانهاي او شد. ولي اجالتا
هرگونه طرحي را كه بيل جوان ممكن بود براي تشكيل يك شركت نرمافزاري با دوست
دبيرستانياش و رفيق كامپيوتربازش به كار برد موقتا متوقف گرديد. والدينش اصرار
داشتند كه او بايد به دانشگاه برود؛ آنها احساس ميكردند كه همراه بودن او با
دانشجويان ديگر برايش خوب است.
ضريب هوشي بالا و شور و شوق زياد گيتس ورود او را به دانشگاه هاروارد حتمي نمود. در
پاييز سال 1937 بدون اين كه سمت و سوي واقعي او مشخص باشد وارد معتبرترين محل
يادگيري يعني كمبريج، ماساچوست گرديد.
بعدا او گفت كه هاروارد رفت تا از افرادي كه باهوشتر از او بودند چيز ياد بگيرد...
و دلسرد و نااميد شد. اظهارنظر احتمالا به همان اندازه كه در مورد خود عقيده بيل
گيتس گفته ميشود درباره هاروارد هم وجود دارد.
گيتس با انتخاب اوليه حقوق به عنوان رشته اصلي دانشگاهي ممكن است انتظار داشته كه
رد پاي پدر حقوقدانش را دنبال كند. ولي درواقع، او علاقه چنداني به حرفه حقوق نداشت
و پدر و مادرش در مورد اينكه پسر سرسخت آنها راه خود را خواهد يافت كمي شك داشتند.
با وجود اين، در روياهاي پرهيجان خود، هيچكدام از آنها نميتوانستند تصور كنند كه
چه راهي در پيش روي پسرشان خواهد بود.
همچنان كه معلوم شد گرفتن مدرك از هاروارد مدنظر نبود. در سال 1975 در حالي كه هنوز
در دانشگاه بود، گيتس براي يك نسخه از زبان بيسيك (Basic) كه نوعي زبان اوليه در
برنامهنويسي كامپيوتر است بار ديگر گروه خود را با پل آلن تشكيل داد. گيتس در سال
1977 با توجه به آمادگي دنياي جديد تصميم گرفت كه هاروارد را رها كند و به طور تمام
وقت در شركت كوچك نرمافزار كامپيوتر كه با دوستش تاسيس كرده بود كار كند. اين شركت
مايكروسافت ناميده شد.
از ترك تحصيل در دانشگاه هاروارد تا شكلك كامپيوتر
ظهور مايكروسافت هم سريع بود و هم بيوقفه. گيتس به زودي ثابت كرد كه فردي است با
درك مفاهيم فني همراه با غريزههاي عالي بازرگاني. هنگامي كه بيماري باعث شد كه آلن
شركت مايكروسافت را در اوايل دهه 1980 ترك كند، جايگاه گيتس به عنوان رهبر محكمتر
شد. در نيمه دوم دهه 1980، شركت مايكروسافت محبوب مركز معتبر مالي وال استريت (Wall
Street) گرديد. از بهاي سهام 2 دلار در سال 1986، سهام مايكروسافت تا نيمه اول سال
1996 به 105 دلار افزايش يافت و گيتس را ميلياردر و بسياري از همكارانش را ميليونر
كرد.
اما افزايش بهاي سهام شركت مايكروسافت خبر از يك نظم كسب و كار جديد جهاني ميداد.
تام پيترز كارشناس مديريت ميگويد هنگامي كه ارزش بازار مايكروسافت از ارزش بازار
شركت جنرال موتورز ----- نمود دنياي تجاري دگرگون شد. در خلال نوشتن اين كتاب در 16
سپتامبر سال 1998، ارزش شركت مايكروسافت در بازار از ارزش شركت بزرگ جنرال الكتريك
(GE) فراتر رفت و بزرگترين شركت آمريكا گرديد كه ارزش آن در بازار به 262 بيليون
دلار رسيد.
گيتس و مايكروسافت عمدتا جدا نشدنياند.
فلسفه كسب و كار
سرگذشت مايكروسافت تقريبا سرگذشت يكي از شركتهايي است كه رشدي سريع و بيوقفه در
يكي از رقابتيترين صنايع جهاني داشته است. تحت رهبري بيل گيتس كه شركت را به كمك
پل آلن در سال 1974 بنيان نهاد شركت مايكروسافت با دو نفر آغاز به كار نمود و در
حال حاضر بيش از 20500 نفر را در استخدام داشته و فروش آن افزون بر 8/8 بيليون دلار
در سال ميباشد.
شركت مايكروسافت موفقيت خود را ناشي از 5 عامل زير ميداند:
- نگرش بلندمدت
- جهتدهي به نتايج
- كار گروهي و تلاش همه جانبه فردي
- دلبستگي به فرآوردههاي خود و مشتريان و
- گرفتن واكنش مشتري به طور پيوسته.
شركت افراد خيلي باهوش و خلاق را استخدام ميكند و با ايجاد شور و شوق آنها را در
چالش مداوم و شرايط كار عالي نگه ميدارد. (دادن سهام جور واجور نيز كمك خواهد
كرد.) با كمتر از 8 درصد، تغييرات پرسنلي آن در صنعت فنآوري اطلاعات فوقالعاده
پايين است.
با ايجاد محيطي آرام و دانشگاهي و بيزاري از نشانههاي موقعيت اجتماعي با نگرش
پرتوقع نسبت به كارآيي و تامين مهلتها متعادل ميگردد. هنگامي كه افراد شركت را
ترك ميكنند، پژوهش مايكروسافت نظر ميدهد كه آنها به اين علت اين كار را كردهاند
كه چالش تمام شده است. ولي شايد آشكارترين آزمايش فرهنگ مايكروسافت اين است كه
بسياري از كاركنان اصلي و اوليه آن هنوز آنجا هستند و كار ميكنند. افراد زيادي در
سنين اواخر 20 سالگي و اوايل دهه 30 سالگي با استفاده از امكانات سهام شركت ميليونر
شدهاند. آنها به راحتي ميتوانستند بازنشسته شوند يا كنار بروند ولي نرفتند.
به قول يك مدير مايكروسافت «چه كار ديگري در زندگي خود ميكردند؟ در كجا
ميتوانستند اين قدر سرگرمي و لذت داشته باشند؟»
رمز و رازهاي موفقيت
با تحليل دقيق، ده رمز كه موفقيت شركت مايكروسافت و مديران اجرايي استثنايي آن را
توجيه ميكند، آشكار ميگردد. رمزهاي انجام كسب و كار به شيوه بيل گيتس به قرار
زيرند:
1- در مكان مناسب و زمان درست دست به كار بزن
نسبت دادن موفقيت مايكروسافت به يك شانس و اقبال فوقالعاده يعني تضمين قرارداد
تامين سيستم عامل براي اولين كامپيوتر شخصي آي بي ام راحت و آسان است. ولي در اين
كار عوامل ديگري بيش از شانس و اقبال دخالت داشته است. گيتس اهميت معامله آي بي ام
را تشخيص داد. او ميدانست كه آن معامله ميتواند تاريخ كاربرد كامپيوتر شخصي را
دگرگون كند و او بيش از شش ماه به طور خستگيناپذيري كار كرد تا شانس موفق بودن را
به حداكثر برساند.
2- عاشق فنآوري باش
يكي از مهمترين جنبههاي موفقيت مداوم مايكروسافت دانش و آگاهي فني گيتس بوده است.
كنترل تصميمهاي كليدي و مهم در اين زمينه به عهده وي بوده و در بسياري از مواقع او
سمت و سوي فنآوري را خيلي روشنتر از رقبايش تشخيص داده و همچنين آماده بوده كه
راه را نشان دهد.
3- هيچكس را زنداني خود مكن
گيتس رقيب سرسختي است. هر كاري كه كرده برنده شده. به عنوان يك معاملهگر، اين كار
او را يك مذاكره كننده فوقالعاده انعطافناپذير ميسازد. او استخواني لاي زخم باقي
نميگذارد و به طور آشكار در مورد رقباي كاري صحبت ميكند.
4- افراد خيلي باهوش را استخدام كن
«افراد داراي بهره يا ضريب هوشي بالا» اصطلاحي است در مايكروسافت براي باهوشترين
افراد. از همان ابتدا، گيتس هميشه اصرار داشته كه شركت به بهترين ذهنها نياز دارد.
از اينكه افراد نادان از نظر فن شناختي به او صدمه نميزنند خرسند است. در برخي
جاها اين كار به عنوان نخبهگرايي محسوب شده و انتقادهايي را برانگيخته ولي اثرات
مثبتي داشته است. شركت قادر به استخدام بسياري از دانشجويان تيزهوش شده كه مستقيما
از دانشگاه به اميد كار در بهترين شركت جذب ميشوند.
5- رمز بقا را فراگير
گيتس به راحتي ميپذيرد كه رقبايش بيشتر نبردهاي بازرگاني را به خاطر اشتباهات
خودشان باختهاند. آنچه او به ويژه در آن مهارت دارد فرار از دامهايي است كه
ديگران در آن ميافتند و اين در حالي است كه او از فرصتهاي ناشي از اشتباهات
ديگران بهرهبرداري ميكند.
6- انتظار تشكر و سپاسگزاري را نداشته باش
بيل گيتس اهميت داشتن دوستان را در جايگاههاي بالا ميداند. با وجود نبرد جاري او
با تنظيمكنندگان ضد تراست آمريكا، گيتس تلاش كرده كه نظر مديران اجرايي شركتهاي
فورچون 500 را جلب نموده و گردهماييهايي از مديران اجرايي در سياتل و ساير شهرها
در سراسر ايالات متحده برگزار ميكند.
7- جايگاه برتر را برگزين
بيل گيتس نوعي رهبر جديد در كسب و كار است. در طول ساليان، بارها نشان داده كه گويا
او نزديكترين ارتباط را با غيبگوي صنعت كامپيوتر دارد. درك عميق او از فنآوري به
عنوان يك شيوه منحصر به فرد از تركيب كردن دادهها به او توانايي ويژهاي داده كه
روندهاي آتي را دريابد و استراتژي مايكروسافت را هدايت و راهنمايي كند. اين كار نيز
مايه شگفتي در بين طرفداران مايكروسافت و مرعوب شدن رقباي آن شده است.
8- همه پايگاهها را تحت پوشش قرار ده
عنصر مهم و كليدي موفقيت مايكروسافت همانا توانايي آن در اداره و كنترل چند پروژه
بزرگ به طور همزمان ميباشد. خود گيتس يك فرد چندكاره اصلي است و گفته ميشود كه
قادر به انجام چند گفتوگوي فني به طور همزمان ميباشد، اين توانايي قابل توجه وي
در روش و نگرش شركت بازتاب يافته است. به عبارت ديگر مرتب در حال كشف بازارهاي جديد
و كاربردهاي جديد نرمافزاري است. با اين كار حذف كارهاي بزرگ بعدي منتفي است.
9- يك كسب و كار جمع و جور را تدارك بين
در پيوند با ارزشگذاري بازار سهام شركت، مايكروسافت نسبتا شركت كوچكي باقي مانده
است. همچنين از نظر داخلي، شركت همواره به بخشهاي كوچكتر تقسيم شده تا مناسبترين
محيط گروه بازرگاني را حفظ كند. گاهي اوقات، تغييرات به قدري سريع بوده كه به نظر
ميرسد مايكروسافت تقريبا به طور هفتگي بخشهاي جديد ايجاد ميكند. گيتس به حفظ يك
ساختار ساده اعتماد دارد تا او را قادر به حفظ كنترل شركت كند. هر موقع احساس كند
كه خطوط ارتباطي در حال كشش يا نامشخص است او در ساده كردن ساختار ترديدي به خود
راه نميدهد.
10- هميشه مواظب كارهايت باش
اكنون بيش از دو دهه است كه گيتس در بالاي سر كار و حرفه خود است. در اين زمان او
ثروتمندترين مرد جهان است كه براي كسي كه هنوز در اوايل دهه چهل سالگي خود است بد
نيست. معذالك با وجود ثروت هنگفت و موفقيتهايش هيچ نشانهاي از كم شدن فعاليت گيتس
ديده نميشود. او ميگويد كه با اين «ترس پنهان» برانگيخته ميشود كه ممكن است كار
بزرگ بعدي را از دست بدهد. او قصد تكرار اشتباهات ساير شركتهاي مسلط كامپيوتري
نظير آي- بي- ام و اپل (Apple) را ندارد."